تحقیقی جدید نشان میدهد که همه افراد صدای درون ندارند و حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد کسانی که چنین صدایی را نمیشنوند، ممکن است در برخی آزمونهای حافظه به مشکل بربخورند.
یوهان ندرگارد، زبانشناس دانشگاه کپنهاگ، و گری لوپیان، از دانشگاه ویسکانسینــمدیسون، برای توصیف فقدان مکالمهای که بیشتر افراد در ذهنشان دارند، اصطلاح «انآندوفازیا» (anendophasia) را ابداع کردند؛ ترکیبی به زبان یونانی که در آن، «ان» به معنای بدون و «اندو» به معنای داخلی است و «فازیا» هم در لاتین به معنای «گفتار» است
به گزارش نیویورکپست، محققان برای تحقیق روی حدود ۱۰۰ شرکتکننده که برخی از آنها صدای درونی کم و برخی دیگر صدای درون قدرتمندی داشتند، چهار آزمایش انجام دادند.
در آزمایش اول، شرکتکنندگان باید کلماتی را که از لحاظ نوشتاری و آوایی مشابه بودند، مثل دست، بست، رخت، به ترتیب به خاطر میسپردند.
ندرگارد دراینباره توضیح داد: «این کار برای همه مشکل است، اما فرضیه ما این بود که در صورت نداشتن صدای درون، این کار دشوارتر میشود، زیرا باید کلمات را در ذهنتان با خود تکرار کنید تا به خاطر بسپارید.» و این فرضیه درست بود؛ «شرکتکنندگان بدون صدای درونی به طور قابلتوجهی در به خاطر سپردن کلمات بدتر بودند.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در آزمون دوم، شرکتکنندگان باید دو تصویر را که نشاندهنده کلمات همقافیه بودند، با هم جفت میکردند؛ مثل عکس «ساک» (sock) به معنی جوراب و «کلاک» (clock) به معنی ساعت.
ندگارد میگوید: «اینجا هم بسیار مهم است که بتوانیم با تکرار کلمات، آوای پایانی آنها را با هم مقایسه کنیم تا مشخص شود که آیا این کلمات همقافیهاند یا نه.»
با این حال وقتی محققان از دو گروه شرکتکننده خواستند تا در مراحل بعد، بهسرعت از کاری به سراغ کار دیگر بروند یا اشکال بسیار مشابه را از هم تشخیص دهند، تفاوتهایی را در این دو گروه مشاهده نکردند و این برایشان تعجبآور بود؛ زیرا تحقیقات پیشین نشان میداد که صدای درون در چنین آزمونهایی هم نقش دارند.
توضیح ندرگارد این است که احتمالا افرادی که صدای درون ندارند، یاد گرفتهاند از راهبردهای دیگر استفاده کنند. برای مثال برخی گفتند که هنگام انجام دادن یکی از آزمونها با انگشت اشاره ضربه میزدند و برای آزمونی دیگر با انگشت میانی.
نتایج این آزمایشها هفته گذشته در مجله «علم روانشناسی» (Psychological Science) منتشر شد.
ندرگارد قصد دارد در آینده، دیگر نتایج «انآندوفازیا» را بررسی کند؛ اینکه نداشتن صدای درون چطور میتواند بر روند روانکاوری یک مراجعهکننده تاثیر بگذارد.
او میگوید: «در رواندرمانگری شناختی رفتاری، فرد باید الگوهای فکری آسیبزننده را شناسایی کند و تغییر دهد و داشتن صدای درون در چنین روندی بسیار مهم است.»